تعریفی که در ۱۸ سالگی از عشق داشتم
با تعریفی که در ۲۲ سالگی داشتم
و با تعریف ۲۴ سالگی از عشق
کاملا متفاوت بود
امروز هم که تعریفی از عشق نداریم
دلیلی برای زندگی بیابیم کافیست
برچسب : نویسنده : timsar بازدید : 79
بعد از دوسال هنوز جناغ سینم ترمیم نشده
بعد اون مسابقه
اون باخت
اون دردها
نمیدونم گاهی حس می کنم
یکی داره زور میزنه بشکافه سینمو بیاد بیرون
آخرشم یه روز اونقد قلبمو فشار میده که
غزل خداحافظی رو نخونده
ببرندمون اون ور
*موسیقی دیلمان از نامجو با شعر مولانا پیشنهاد می شود
برچسب : نویسنده : timsar بازدید : 90
حس ها ماندگار نیستند
با ترشح ناقلان شیمیایی سیستم عصبی و هورمون ها
می آیند و
با باز جذب همان مواد و ترشح ترکیبات دیگر
می روند
برچسب : نویسنده : timsar بازدید : 110
نمی دونم بلاگفا اونقدر کوچک و خلوت شده
یا این چند نفر دامنه ی فعالیتشون خیلی وسیعه
هر وبلاگی میرم
از هر طریقی
می بینم این بندگان خدا پست گذاشتن
شایدم ویروس باشن خب الله اعلم
برچسب : نویسنده : timsar بازدید : 82
برچسب : نویسنده : timsar بازدید : 105
انگار که نیستیم
هیچ کدام مان دیگر
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه ی موییت گرفتاری هست
برچسب : نویسنده : timsar بازدید : 90
به خاطر پول
همه چیز یادشان می رود
به خاطر پول
همه را می فروشند
قطعا مؤنث ها در این مورد بدترند
به خاطر شوهر
به بهانه ی بچه
همه ی آدم های دیگر را مچاله می کنند
خودخواه و نا دان
برچسب : نویسنده : timsar بازدید : 108
وقتایی که برف و بارونه
یه حس عجیبی دارم
یه شور شیرین
حس دلتنگی حس دوست داشتن
حس جمع بودن کنار هم بودن
دوس دارم تا صبح توخیابونا
سوار ماشین پرسه بزنم
اگرم قرار بر خوابیدن
تنهایی نمیچسبه
آره دیگه خلاصه
یکی باشه که نوستالژیک تر بشه
برچسب : نویسنده : timsar بازدید : 105
دوستی ندارم
دوستی در این حوالی ندارم
که گلوله برفی به صورتم بکوبد
که لگدی حوالی ماتحتش کنم
که غلط بخوریم و بخندیم و ...
تنهای تنها
همچون همیشه
برچسب : نویسنده : timsar بازدید : 95
برچسب : نویسنده : timsar بازدید : 120